نقد و بررسی بازی Pillars of Eternity 2: Deadfire
بدون هیچ اغراقی میگویم، تا آبسیدیان زنده است، نقشآفرینی باید کرد.
اگر تا به حال نام Obsidian Entertainment به گوشتان نخورده است، باید بدانید که آنها یکی از مسئولهای اصلی شکل دادن نقشآفرینی مدرن و ترکیبشان با نقشآفرینی کلاسیک هستند. کارنامه کاری این استودیو به قدری قدرتمند است که به راحتی نمیتوان از کنار آن گذشت. این استودیو شهرت اصلی و اولیه خود را برای ساخت بازی Fallout: New Vegas پیدا کرد و از آن زمان به بعد سعی کرد که در سبک نقشآفرینی صاحب سبک باشد و باید اعتراف کرد که به خوبی توانست از پس این کار بربیاید.
این استودیو کار خود را با بازیهای دیگر مثل Tyranny یا Pillars of Eternity 1 ادامه داد که هر دو بازی موفقی بودند. اما این استودیو تصمیم گرفت که قسمت دومی برای Pillars of Etenrity به نام Deadfire بسازد که در این مقاله قرار است بررسی از این بازی را داشته باشیم. هر چند که بعد از این بازی، استودیوی آبسیدیان بازی موفق و به مراتب محبوبتری به نام The Outer Worlds را ساخت که بار دیگر حال و هوای بازی Fallout: New Vegas را به نمایش کشید. اما صحبت این مقاله راجع به Pillars of Eternity 2: Deadfire است. با ادامه نقد و بررسی این بازی با کاروتک همراه باشید.
کلاسیک یا مدرن؟!
خارقالعادهترین موضوعی که در هر دو قسمت POE من را جذب خود میکند، المانهای نقشآفرینی کلاسیک هستند که در کنار المانهای نقشآفرینی مدرن مانند تسمه و چرخدنده و با همکاری یکدیگر جریان بازی را به حرکت در میآورند. با این که میتوان سبک دقیق این بازی را «نقشآفرینی کلاسیک» نام گذاشت، اما نمیتوان کتمان کرد که استودیو «آبسیدیان» از المانهای نقشآفرینی مدرن نیز در بازی استفاده کرده است و همین موضوع است که این بازی را نسبت به اکثر بازیهای همسبک خودش خاص و متفاوت میکند. همه چیز در این بازی شما را سورپرایز خواهد کرد؛ برعکس بازی Tyranny که توسط همین استودیو ساخته شده است، قرار نیست یک سری المانهای نوستالژیک و قدیمی را تجربه کنیم و از آن یک لذت سطحی ببریم و به سراغ بازی بعدی برویم. همه چیز در این بازی به درستی کنار یکدیگر قرار داده شدهاند.
داستان بازی در ادامه قسمت اول اتفاق میافتد و بعد از بازنشستگی از جنگ و مبارزه تصمیم میگیریم که در قلعهای تنها زندگی کنیم؛ متأسفانه بخت و اقبال چندان با ما یار نیست و هیولایی ما را به دم مرگ میفرستد و خانهمان را نابود میکند و اینجا است که به لطف کشیشی زنده میمانیم و حال باید دوباره خانه خود را پس بگیریم.
شخصیتهای فرعی بازی با این که خیلی از پسزمینه داستانی خوبی برخوردار نیستند، اما آنقدر خوب به داستان اضافه میشوند و شخصیتپردازی درستی دارند که از تعامل با آنها و انجام دادن مأموریتهای آنها لذت میبریم. این موضوع شاید امضا دیرینه «آبسیدیان» باشد. برخورد با شخصیتهایی که میتوانند بهسادگی جایگاه ویژهای در روایت پیدا کنند. تعداد این شخصیتها کم نیستند و نحوه اضافه شدن آنها به روایت و تأثیرگذاری آنها حقیقتا خارقالعاده است. شاید بزرگترین ایراد این شخصیتها تعداد بالای آنها است که با توجه به اثر جذاب اولیهای که روی بازی میگذارند، اما اصلا خوب به آنها پرداخته نمیشود و کمی افسوس برانگیز است که چرا بیشتر از این شخصیتها در طول بازی نمیبینیم.
گیمپلی بازی کماکان جذابیت قسمت قبلی را در خود حفظ کرده است. نبردهای بازی بسیار زنده و پویا هستند و میتوانند بسیار نفسگیر باشند. البته به جز نبردهای نفر به نفر، نبردهای دریایی بازی آنقدر که باید خوب پیادهسازی نشده است و بدون شک اگر کمی بیشتر روی این نبردهای کار شده بود، بازی ارزش تجربه بسیار بالاتری در سفرهای دریایی داشت. شاید بزرگترین مشکل نبردهای دریایی، تکراری شدن آن و کمبود المانهای نبرد در آن هستند که این روند را بعد از چند ساعت بسیار خسته کننده میکنند و در این بین یک سری سفرهای دریایی نیز وجود دارند که در کل تجربه روی آب را کمی سختتر میکنند.
مأموریتهای فرعی در بازی بسیار زیاد هستند و این یکی از بهترین ویژگیهای بازی است. اما اشکالی که مأموریتهای فرعی دارند، بدون شک کوتاه بودن آنها است. البته یک سری از مأموریتها طولانی و چالشبرانگیز هستند اما اکثر آنها معمولا کوتاه هستند و تا کمی از شیرینی چالش این مأموریتها را تست میکنیم، متوجه میشویم که مأموریت به پایان رسیده است. موضوعی که «آبسیدیان» در بازیهای گذشته خود معمولا اهمیت بیشتری میداد. درست زمانی که درگیر جذابیت یک داستان فرعی و مأموریت هستیم، موضوع و سوژه به پایان میرسد و این موضوع بسیار اذیتکننده است.
المان کلاسبندی یا بهتر است بگوییم انتخاب احزاب در این قسمت نیست وجود دارد و کماکان پیچیدگی خود را حفظ کرده است. ملحق شدن به هر کدام از این احزاب قوائد خاص خود را دارد و بهترین ویژگی این بخش این است که برای ملحق شدن به هر کدام از این احزاب باید مأموریتهای خاصی را انجام دهید که این مأموریتها آنقدر جذابیت دارند که ممکن است بازی را مجددا بازی کنید تا احزاب مختلف را تست و امتحان کنید.
گیمپلی به جز راست کلیک کردن و حرکت دادن کارکترها به نقاط مختلف نقشه، المانهای مدرن مانند مبارزات تن به تن را دارد و این موضوع یکی از دلایلی است که منتقدان واکنش مثبتی به این بازی نشان دادند. این المان باعث بالا رفتن سرعت گیمپلی در بازی شده و مبارزات بازی به مراتب تفاوت زیادی نسبت به دیگر بازیهای همسبک خود دارد که البته از «آبسیدیان» چیز دیگری انتظار نمیرفت.
آتش مرگ
دنیای بازی بسیار بزرگ است. این اولین چیزی است که در بازی ملموس است. کاملا مشخص است که هنگام تولید این بازی، سازندگان تمام تلاش خود را کردهاند که مخاطب را در دنیای بزرگ بازی گیج و مهوج بگذارند. دنیای بازی بهخصوص دریاهای بازی به قدری بزرگ و پهناور هستند که مدتها طول میکشد تا بتوانید به قدری قابل قبول، مکانهای مهم بازی را بشناسید.
طراحی دریا و مناطق آبی بازی بسیار جذاب است. سفر با کشتی هرچند در گیمپلی کمی خستهکننده است اما در جذابیتهای بصریاش هیچگاه کم نمیآورد و خستهکننده نیست. جزیرههایی که در این اقیانوس و دریا وجود دارد و به بازی جذابیت میبخشند یکی از دلایلی هستند که ممکن است دلتان بخواهد بدون انجام مأموریتی، دل به دریا بزنید.
طراحی شخصیتها نیز بعضی اوقات حالت فانتزی به خود میگیرند که تعامل با این شخصیتها بازی را بسیار جذابتر از گذشته میکنند. به عنوان مثال شخصیتهای کوتوله در بازی که صحبت کردن و تعامل با آنها بسیار خندهدار و سرگرمکننده است و در این بین سازندگان قیافه آنها را بسیار جالب و خندهدار کار کردهاند.
انیمیشنهای بازی هرچند حالت قدیمی و کلاسیک دارند، اما بسیار روان هستند و چشمنواز. شاید تنها اشکالی که بتوان از انیمیشنهای بازی گرفت، کمی انیمیشن غیرواقعی دریا در بازی باشد که حالتی بهشدت فانتزی دارد و کمی از عقل و منطق چنین انیمیشنی دور است. فیزیک و تخریبپذیری بازی هرچند پر از انیمیشنهای مصنوعی است که از «آبسیدیان» چنین موضوعی بعید بود و هر چقدر که جلوتر میروید این موضوع مشهودتر و ملموستر است.
موسیقیهای بازی بسیار جذاب و گوشنواز هستند. آلبوم موسیقی قسمت اول و دوم هر دو جذابیت خاص خود را دارند که تکراری نمیشوند و میتوانید حتی خارج از محدوده بازی و به جز گیمپلی، به موسیقی آن گوش دهید؛ مخصوصا موسیقیهای مربوط به نبردها و چند قطعه آخر آلبوم که واقعا به اوج جذابیت خود میرسند.
سخن آخر
بدون شک عنوان Pillars of Eternity II: Deadfire یکی از جذابترین عناوینی است که میتوانید در سبک «نقشآفرینی» تجربه کنید و اگر شما هم کمی با «آبسیدیان» آشنایی داشته باشید، بدون شک به این موضوع پی خواهید برد که این بازی میتواند تا ساعتها شما را سرگرم کند. اشکالات این بازی کم نیستند اما در کنار المانهای خوب بازی، این اشکالات قابل چشمپوشی هستند. این عنوان را از دست ندهید.