نقد و بررسی بازی Kane & Lynch 2: Dog Days
همه انسانها در مدت زمان حیات خود، روزهای بدی را سپری میکنند که شاید روزهای سگی بهترین وصف برای آنها باشد. روزهایی که هیچ چیزی درست پیش نمیرود و به هر سویی قدم میگذارید، با یک ضربه دیگر از قضا و قدر روبهرو میشوید.
قطعا بهترین و شاید تنها را گذر از چنین روزهایی بدون شکستن، ایمان راسخ به این موضوع است که پایان شب سیه سپید است. اما برای دو جنایتکار پر سرو صدای بازی Dog Days، دست به دعا بردن آخرین انتخاب نبوده و در راس هر چیز برای آنها جنگیدن با زندگی وجود دارد.
Kane and Lynch: Deadman عنوانی بود که با غوغایی عجیب و اغراقآمیز معرفی و عرضه شد. در پس این هیاهو هم نقدهای آشکارا تغذیه شده به طرز ناخوشایندی آبروی این بازی را به چالش کشید. Dog Days را میتوان تعالی بازی اور از لحاظ فضاسازی دانست که خیلی خوب در این زمینه عمل شده و از نظر مولتیپلیر یک تجربه بهتر، هیجانیتر و کم ایراتر توصیف کرد.
اما متاسفانه، مجموعه بازی بیش از حد عریان به بازار منتشر شده و ۴ ساعت بخش داستان و حداکثر با ۱۰ الی ۱۵ ساعت بازی چندنفره خیل کمتر از آن ست که بخواهیم آن را یک پکیج کامل بنامیم. هرچند، اگر از منظر مثبتادنیشی به بازی نگاه کنیم، ۴ ساعت بخش تکنفره خیلی هم هوشمندانه پیادهسازی شده و سازدگان پتانسیل دوام آوردن هیجان بازی را به خوبی درک کردهاند. در غیر این صورت، حتی با رسیدن مدت گیمپلی به ۶ ساعت، بازیکن دچار خمیازههای شدید میشد.
لینچ با عزیمت به شانگهای توانسته زندگی آرامی برای خود دست و پا کند. هرچند این آرامش فقط محدود به پیدا کردن یک همراه باشد. او در شانگهای به صورت خرده پا اقدام به اعمال خلاف میکند. با دعوت لینچ، «کین» به شانگهای سفر میکند. به امید این که با انجام یک قاچاق اسلحه سنگین، هر دو پول هنگفتی به جیب زده و از خلاف کنار بکشند.
از بخت این دو، هیچ چیز طوری که باید پیش نمیرود. در بدو ورود کین، دو ضدقهرمان داستان برای تهدید یکی از خلافکاران خبرچین به راه افتاده و پس از لحظاتی درگیر یک تعقیب و گریز میشوند. در انتهای این تعقیب، هم خبرچین و هم دختری که به همراه وی است کشته میشوند.
مافیای چین به قصد کشتن کین و لینچ دسته دسته مامور و مزدور روانه میکنند تا این که معلوم میشود آن دختر، فرزند سیاستمدار فاسدی معروف به شانگ سی است. او که در تمامی ارکان دولتی نفوذ دارد از هیچ اقدامی برای دیدن جسد قاتلین دخترش نخواهد گذشت.
همانطور که ابتدای مطلب عرض کردم، داستان بازی چیز تازهای برای عرضه ندارد، اما نحوه روایت است که از آن یک تجربه منحصر به فرد میسازد. صحنههایی مانند غذاخوردن کین و لینچ در یک بوفه چینی یا شکنجه بسیار خشن آنها توسط مافیای چین، چیزهایی نیست که در بازیهای دیگر ببینید.
تاثیرپذیری بازی از فیلمهای تارانتینو هم غیرقابل انکار است. دیالوگهای بازی و نحوه صحبت دو کاراکتر با یکدیگر از همان ابتدا بازیکن را به یاد فیلم Pulp Ficition میاندازد. حتی بعضی اوقات یاد فیلم Kill Bill هم میافتید که بعضی از سکانسهای اکشن آنها با یکدیگر مو نمیزنند.
سانسورهای عجیب و غریب این کارگردان پیچیده ذهن هم به بازی راه یافته و شطرنجی کردن سر دشمنان هدشات شده یا هر چیز دیگری برخی اوقات موجب خنده است. به شخصه طرفدار پر و پا قرص کارهای آقای ترانتینو نیستم اما اقدام وی را برای نشان دادن آسیبپذیری و جایزالخطا بودن قهرمانان فیلمهایش ستایش میکنم. در «روزهای سگی» هم بارها به زمین خوردن کین و لینچ را در اثر اصابت گلوله، دستگیر شدن و شکنجه وحشیانه آن دو و عدم توان مذاکره لینچ را میبینیم.
اصولا دیدن یک ضدقهرمان که در مقابله با دشمن خود، فکر مذاکره را هم به ذهن خود راه نداده و دهان طرفش را میبنند خالی از لطف نیست!
آخرین خلاف سنگین!
در ابتدای امر، چیزی که جلب توجه میکند تغییر ظاهر کین و لینچ نسبت به قسمت اول و سپرس گرافیک بازی است. گرافیک روزهای سگی را نمیتوان یک شاهکار دانست. این عنصر هم همانند دیگر بخشهای بازی توسط کلمه خاص به بهترین نحو تصویف میشود. همه چیز گرایشی خاص به سمت خاکستری دارد. افکت Film Grain نسبتا غلیظی به بازی اضافه شده است.
خود سازندگان این طور اذعان داشتهاند که میخواستهاند بازی از دید یک دوربین آماتور به نظر بیایدو در این راه هم موفق بودهاند. در هنگام دویدن دوربین بشدت به لرزه در میآید، این نکته هم بیشتر به باورپذیر بودن حضور یک فیلمبردار دامن میزند.
نکاتی در طی بازی به چشم میآیند که واقعا ناامیدکننده هستند. شخصا برای اولین بار در تمام عمر گیمری خود، در این بازی مشاده کردم که در حالت آفلاین انیمیشن حرکت دشمنان دچار پرش شده و در یک لحظه هدف را ۲ متر آن طرفتر خواهید یافت. اگر بخواهیم برای بازیسازی گناه صغیر و کبیر تعیین کنیم، این نکته در میان کبیرهها قرار خواهد گرفت!
انفجارها هم چندان چنگی به دل نمیزنند و افت فریم شدید هنگام انفجارهایی که بیش از ۲ نفر را به کام مرگ میکشانند هم برای خود عالمی دارد. بیشتر دشمنان در بازی ماسک به صورت دارند یا به نحوی صورت خود را پوشاندهاند. اما به کرات میتوانید در میان دشمنانی که خلافکارهای خیابانی را نمایش میدهند، چهرههای عینا شبیه به هم بیابید که توی ذوق میزند.
اما در کنار همه اینها باید به پیادهسازی موفقیتآمیز فیزیک بازی آفرین گفت که در زمره واقعگرایانهترینهای زمان خودش قرار دارد. در این بازی میتوانید تخریب حقیقی یک پناه چوبی یا سنگی را حس کنید.
بازی در زمینه موسیقی خوب ظاهر شده و می توانید انتظار یک موسیقی با ضرباهنگ بالا و هیجانی را داشته باشید. صداپیشگان هم به خوبی تونستهاند نقش خود را ایفا کنند. مصوصا صداپیشه کاراکتر لینچ که هذیانگوییهای دیوانهوارش حسابی جو بازی را متشنج میسازد. اما متاسفانه تنظیم صدای بازی به خوبی انجام نگرفته و صدای کین و لین خیلی ساده در میان گلولهها کم میشود. در صورتی که اندکی از هماه خود فاصله بگیرید، میتوانید توقع عدم صدای وی را داشته باشید.
تقلا برای فرار از جهنم
در رابطه با گیمپلی بازی میتوان زیاد حرف زد. یکی از اولین نکاتی که به چشم میآید، هدفگیری مشکلساز بازی است. خندهدار این است که هدفگیری روزهای سگی از یک Aim Assist خفیف بهره میبرد که بیشتر موجب خطا در تیراندازی میشود تا بالا بردن دقت سرعت کم نشانهگر هم به این مشکل اضافه شده و باعث میشود بازیکن برای یک تیراندازی ساده زیادی تلاش به خرج دهد.
سلاحهای بازی با توجه به دشمنانی که با آنها برخوردار دارید دچار تغییر میشوند. به همین علت نمیتوانید برای مدت زیادی از یک سلاح مورد علاقه خود استفاده کنید. شخصیا از این روند خوشم آمد. چون بازیکن را وادار به تعویض سلاح میکند که خود در جلوگیری از یکنواختی بازی بیتاثیر نیست.
هوش مصنوعی هم به طرز ناخوشایندی بگیر نگیر دارد. گاهی اوقات دشمنان با هوشمندی کامل از اشیا برای پناه گرفتن استفاده کرده و به دور از دید شما، دورتان زده و حتی از پشت سر به شما حمله میکنند. اما برخی اوقات ممکن است از کنار دشمن بگذرید در حالی که متوجه شما نمیشود!
مسئله Pop-Up شدن ناگهانی و جا افتادن انیمیشنها هم با این که زیاد رد طی بازی پیش نمیآید، اما ظاهر بازی را تخریب کردهاند. ممکن است سلاح خود را به سمت دشمن نشانه رفته و آماده شلیک شوید که ناگهان وی را ۲ متر آن طرفتر بیایید. برخلاف نسخه قبل، اگر در حالت تک نفره تیر خورده و به زمین بیافتید، نیازی نیست که برای بلند شدن به همراهتان متوصل شوید.
میتوانید خود را روی زمین کشانده و در نقطهای که از تیررس دشمن در امان باشید از جای خود بلند شوید. هر چند در حالت دونفره، همانند گذشته بلند کردن یار زخمی، وظیفه همراه وی است.
مراحل به گونهای طراحی شدهاند که معمولا از ۲ نقطه امکان یراندازی وجود داشته باشد. بنابراین در حال دو نفره، بازیکنان به خوبی میتوانند دشمنان را دور زده و هیجان واقعی بازی را تجربه کنند. حقیقتا هم بخش داستانی بازی برای ۲ بازیکن تعریف شده است.
در روزهای سگی، سیستمی مانند Point of Interest که بعد از بازی Gears of War همهگیر شد تعبیه شده که در کمترین مواقع کارای لازم را دارد. این مسئله هم به دوربین مشکلدار بازی برمیرگدد. دوربین خیلی کند بازیکن را همراهی کرده و مقدار فضای لازم را پوشش نمیدهد.
سلاحهای بازی هم حکایت عجیبی دارند. شاتگانها به طرز غافلگیرکنندهای مسافت زیادی را پوشش میٔهند و از سوی دیگر اتوماتیکها با نگهداشتن دکمه آتش بیش از ۲ ثانیه اقدام به سایهزنی میکنند. حقه لازم در مورد اتوماتیکها استفاده از tapping روی تریگر است و با شلیک تیرهای تک تک میتوانید همان استفادهای را ببرید که از لول بلندها خواهید برد.
هفتتیرها هم که خیلی زود حکم راه آخر را پیدا میکنند. البته بهترین سلاح بازی ماشینگانهای قدرتمندی هستند که یا به دست آوردن آنها تفریح بازیکن آغاز میشود.
لازم به ذکر است که در روزهای سگی، نارنجک وجود ندارد و در عوض با برداشت مخزنهای سوختی، پرتاب آنها به سوی دشمن و سپس شلیکی که موجب انفجارشان میشود میتوانید چند دشمن را یک جا از بین ببرید. حقیقتا استفاده از این مخزنها، استفاده از نارنجک را به حاشیه کشانده است.
بازی در بخش آنلاین کمدچار مشکل نیست. اول از همه باید به لگ آشکار در این قسمت اشاره کرد که تیراندازی را با مشکل روبهرو میسازد. مود تازهای به نام آرکید حضور دارد که در این مود حالت تکنفره قابلیت پوشش قابلیت چندنفره را در خود جای داده است که نوبه خود و در زمان خود بسیار نوآورانه بود.
مود Fragile Alliance شما را در نقش یک گروه ۸ نفره قرار میدهد که قصد دستبرد دارند. در این حالت امکان خیانت به همراهان را دارید. میتوانید تمامی یاران خود را قتل عام کرده و با پول آنها فرار کنید. البته این کار به این سادگی که به نظر میآید نیست و مخصوصا در حالت آنلاین شوخیبردار نیست. چون پس از سو قصد به یکی از یاران علامت خیانتکار، بالای سر شما ظاهر میشود و همه قصد کشتن شما را خواهند داشت.
مود Undercover Cop شما را در نقش یک مامور مخفی در دل گروه سارقین قرار میدهد. در هر راند، یکی از بازیکنها به طور رندوم این سمت را به عهده میگیرد. Cops and Robbers هم دو گروه دزد و پلیس را مقابل هم قرار میدهد. در هر حالت هدف شما جمآوری مقدار ممکن الماس، مواد مخدر و … و سپس ملاقات با راننده یا خلبانی است که برای فراری دادن شما به مقصد آمده است.
در صورتی که در مود آخر یکی از دزدان به یارانش خیانت کند، یار مورد خیانت قرار گرفته شده پس از مردن به جمع پلیسها پیوسته و میتواند با کشتن قاتل خود انتقام بگیرد. این در حالی است که در آن سو، بقیه یاران توانایی کشتن فرد خیانتکار در گروه را دارند.
متاسفانه مودهای بخش چندنفره در نهایت شبیه هم بوده و فقط کمی تفاوت دارند. روزهای سگی از آن دسته بازیهایی است که ایدههای خوبی در ظرف آن ریخته شده و با کمی تلاش بیشتر میشد از آن یک بازی واقعا خوب ساخت. اما ایرادات بیش از حد موجب شده تا بازی از رسیدن به پانسیل حقیقیاش باز بماند.