فلشبک: نقد و بررسی Assassins Creed: Odyssey
بعد از تغییراتی که یوبیسافت در سری Assassins Creed در قسمت Origins داد و با بازخورد نسبتا مثبت منتقدین و مخاطبان رو به رو شد، کاملا مشخص بود که تصمیم گرفته است تا تغییرات بنیادی به این سری بدهد و خب در Odyssey این اتفاق به راحتی قابل لمس است. این بار کاناداییهای یوبی سافت از استدیو Ubisoft Quebec، یونان را هدف برای داستان یا بهتر است بگویم ادیسه خود قرار دادهاند و بعد از آزمون و خطایی که یوبی سافت بر سر Origins انجام داد، حال نوبت همان تغییرات بنیادی است که زودتر از این ها انتظار داشتیم.
کوچ به نقشآفرینی
در قسمت Origins، المانهای نقشآفرینی به خوبی به فرنچایز اسسینز کرید اضافه شد و با این که این تزریق المانها کاملا مویرگی بودند اما به خوبی میتوان پیشرفت گیمپلی بازی را نسبت به چند قسمت اخیر قبل از انتشار Origin احساس کرد؛ تغییرات مثبت. اما این تغییرات مثبت یک چراغ روشن برای یوبیسافت بود که با ریسکی کاملا زیاد، تغییر سبکی به یکی از محبوبترین فرنچایزهایش خودش بدهد.
تا قبل از Assassins Creed Origins، بازی کاملا روی المانهای اکشن و ماجراجویی میچرخید و با این که یوبیسافت چندان در گذشته نشان نداده بود که توانایی توسعه بازیهای نقشآفرینی را دارد، اما در قسمت Origins نشان داد که به خوبی میتواند المانهای نقشآفرینی را در این بازی پیادهسازی کند؛ موضوعی که شاید در خیلی از استدیوهای بازیسازی امروز، موضوع سختی باشد و بعد از چند قسمت بتوانند عادت کنند که چگونه المانهای نقشآفرینی را در بازیهای خود پیادهسازی کنند؛ اما یوبیسافت در اولین تلاش خود برای پیادهسازی این المانها موفق عمل کرد.
بعد از این موفقیت، همانطور که میتوانید حدس بزنید، یوبیسافت تصمیم گرفت که بیشتر روی المانهای نقشآفرینی تکیه کند و به همین خاطر بود که ماجراجویی شخصیتهای جدید در یونان باستان را اینبار با المانهای غنیتر نقشآفرینی تجربه کردیم. المانهایی که به خوبی در کنار هم پیادهسازی شدند تا بتوانیم یکی از بهترین عنوانهای چند سال اخیر و در فرنچایز اسسینز کرید را تجربه کنیم.
شهر گمشده
با این که بازی Assassins Creed: Odyssey یک بازی پرریسک است و یوبیسافت برای اولین بار خیلی از المانهایش را در این بازی پیادهسازی کرده است، اما این بازی یک فرمول کاملا موفق بود و باور این موضوع کمی سخت است. به خاطر این که بازیهایی که سعی میکنند چند نوآوری را با همدیگر به نمایش بکشند معمولا یا به بدترین شکل ممکن آن را انجام میدهند یا حتی اگر این کار را به درستی انجام دهند، به خوبی درک نمیشوند؛ اما این موضوع در Odyssey کاملا متفاوت است. در «ادیسه» یوبیسافت با حفظ تمام خوبیهای فرنچایز اسسینز کرید، سعی کرده است تا تجربه کاملا جدیدی از این فرنچایز را به رخ بکشد و کمی از تکراری شدن بیش از حد آن جلوگیری کند.
برای اولین بار در تاریخ سری، به صورت انحصاری میتوانید انتخاب کنید که شخصیت شما مرد خواهد بود یا زن! «الکسیوس» و «کاساندرا» دو شخصیت قابل کنترل بازی هستند و با این که دو خواهر و برادر هستند، اما تا حد خیلی زیادی با یکدیگر تفاوت دارند. یکی از بهترین نکاتی که در خط داستانی هر دو شخصیت نظرم را به خود جلب کرد، این بود که تفاوت زیادی در پیشبرد داستان این دو کارکتر وجود دارد و در بعضی بخشها شاید کوئستهایی که با یک شخصیت انجام میدهید را هیچوقت در کوئستهای شخصیت دیگر نبینید. همین موضوع باعث میشود تا رغبت تجربه چندباره این عنوان را داشته باشیم. کاری که خیلی از بازیهای بزرگ دیگر مثل Dishonored 2 هم نتوانستند با من انجام دهند.
یکی از نکات مثبت دیگری که در بخش داستان بازی وجود دارد این است که بازی به صورت همزمان سه داستان مختلف را در پسزمینه یکی پس از دیگری نشان میدهد اما تمامی این سه داستان با یکدیگر مرتبط هستند و تا انتهای بازی جذابیت خاص خود را دارند. بازی کماکان به حضور در دنیای مدرن هم تاکید دارد و در این قسمت شخصیت «لیلا حسن» که پیشتر در قسمت Origins بود، حضور دارد که البته با او تعامل بیشتری نسبت به قسمت Origins خواهیم داشت.
متاسفانه مانند قسمتهای زیادی از بازیهای Assassins Creed، پایانبندی بازی کاملا در ذوق میزند و آنطور که باید نمیتواند بخش داستانی را کامل کند. البته همانطور که گفتم بازی سه داستان مختلف را پیش میبرد و منظورم از پایانبندی، همان پایانیست که برای شخصیت شما در دوره خودش صورت میگیرد. البته باید اشاره کرد که پایان دو خط داستانی دیگر خصوصا خط داستانی آتلانتیس بسیار جذاب و درگیر کننده است و به نوعی من را یاد پایان Assassins Creed II انداخت.
بهسان اسپارتا
همانطور که پیشتر گفتم، «یوبی سافت» سعی کرده است تا المانهای نقش آفرینی را در قسمت پیشین این سری یعنی Origins جای دهد اما در این قسمت ماجرا کاملا متفاوت است. در این قسمت کاملا المانهای بازی رنگ و بوی نقش آفرینی به خود گرفتهاند و ریشههای مکانیزم بازی از اصل خود دور شدهاند. البته این تغییرات بنیادی به شدت دلچسب هستند و باید اعتراف کنم که این سری بعد از تکرار مکرراتی که طی چند قسمت پیشین داشت، بالاخره دستخوش تغییر و تحولات مثبتی شد که توانست این سری را از ناکامی در چشم مخاطبین و منتقدان نجات دهد.
دشمنها در بازی تغییر جالبی داشتهاند. دیگر مانند گذشته نمیتوانید به راحتی از سد دشمنانتان عبور کنید. مقابله با دشمنان بسیار سختتر از گذشته شده است و بعضی اوقات با حمله به یک دشمن، یک گردان بر سرتان میریزند و اینجاست که المان فری ران به کمک شما میآید و بهتر است فرار را برقرار کنید. در بازی با انجام دادن ماموریتها و بالابردن سطح شخصیت خود میتوانید قدرت بیشتری برای کارکتر خود کسب کنید و به طور کلی شخصیت شما با سطح عدد محور ارتقا پیدا میکند. در اوایل بازی که سطح شما پایین است ممکن است مقابل دشمنانی قرار بگیرید که سطح بالاتری نسبت به شما دارند و آنجاست که به راحتی میتوانید سختتر شدن مبارزات و پیشرفت هوش مصنوعی دشمنانتان را احساس کنید.
مبارزات هم بیتغییر نبوده است. اولین نکتهای که در طول مبارزه نظرم را جلب کرد، سیستم فرار از حمله دشمن بود که از همان ابتدای بازی شما را درگیر خود میکند و در حقیقت بدون استفاده از آن خیلی نمیتوانید در طول بازی دوام بیاورید. سیستم ضدحمله یا همان Parry Attack نیز در بازی به خوبی تعبیه شده است اما هیچ پیچیدگی خاصی ندارد. با هر حمله دشمن میتوانید این ضدحمله را انجام دهید و مانند دیگر بازیهای نقش آفرین دیگر به عنوان مثال Dark Souls، آن سختی خاص استفاده از ضدحمله را احساس نمیکنید. مانند خیلی از بازیهای نقشآفرینی، چندضربها نقش مهمی در مبارزات بازی دارند اما نکته جذاب اینجاست که هر سلاحی چندضرب مخصوص به خود را دارد که ترکیب حملات معمولی با حملات سنگین هستند و باید تعادل را در بین این حملات حفظ کنید تا بتوانید دشمنان با سطحهای مختلف را شکست دهید.
یکی دیگر از المانهای جذابی که راه خود را از Origins به Odyssey پیدا کرده است، کنترل کردن عقاب است. عقاب شما، ایکاروس، در طول بازی بسیار کارآمد است و خیلی وقتها بازی شما را مجبور میکند که از او استفاده کنید. این اجبار به این معنا نیست که شما از انجام آن لذت نخواهید برد، بلکه برعکس! بعضی اوقات بدون این که اجباری در میان باشد، خودتان دوست دارید برای راحت تر شدن روند بازی و ایجاد تنوع در گیمپلی، از ایکاروس استفاده کنید که برای شناسایی اهداف و مکانهای مختلف در بازی کاملا به کارتان میآید.
طبق سنت دیرینه بازی، مخفیکاری نقش بسیار مهمی در طول بازی دارد و از همان اوایل، بازی به شما میفهماند که مخفی کاری المانی نیست که بخواهید در طول بازی به دست فراموشی بسپارید و با جلورفتن هر چی بیشتر بازی و نیاز به نفوذ به کمپهای دشمن، مقداری مخفیکاری حتما به کار میآید و توصیه میکنم که در کنار بخش اکشن بازی، بخش مخفیکاری بازی را فراموش نکنید. البته این مخفیکاری پس از مدتی بسیار سخت میشود و در مقابله با دشمنان سطح بالا، تقریبا محال است که بتوانید در یک کمپ بدون این که شناسایی شوید و با استفاده از مخفیکاری به هدف خود برسید. از دیگر المانهای قدیمی بازی میتوان به سیستم Bounty اشاره کرد که اگر کارهایی در طول بازی انجام دهید و نظرها را به سمت خود جلب کنید، بر روی سر شما جایزهای قرار داده میشود و مطمئن باشید که در رفتن از این شرایط آسان نخواهد بود و چندین جنگجوی قدرتمند سر راه شما سبز خواهند شد تا این جایزه را به دست آورند.
فرمول زیبایی یوبیسافت
تا به حال چندین بازی مانند Rainbow Six Siege، For Honor یا Tom Clancy`s Ghost Recon Wildlands توسط موتور AnvilNext 2.0 ساخته شدهاند. اما بدون شک Odyssey بهترین خروجی است که تا به حال توسط این انجین دیدهام. همه چیز در بازی آنقدر خوب و جذاب است که گشت و گذار در محیط بازی به یکی از لذتبخشترین تفریحات تبدیل میشود. البته باید اشاره کنم که مقداری افت فریم و مشکلات فنی در طول بازی دیده میشود که مقداری در ذوق میزند ولی این مشکلات فنی به هیچ وجه باعث نمیشوند که در طول بازی اذیت شوید.
آلبوم موسیقی بازی توسط گروه The Flight، متشکل از «جو هنسون» و «الکس اسمیت» ساخته شده است. از کارهای پیشین این گروه میتوانم به موسیقیهای جذابشان در بازی Horizon: Zero Down و Alien Isolation اشاره کنم و حالا Odyssey. یکی از کارهای جذابی که در آلبوم موسیقی بازی صورت گرفته این است که چند موسیقی در بازی در دو حالت باستانی و مدرن ساخته شدهاند تا در دو بازه زمانی بتوانید حس آشنای نوای بازی را احساس کنید.