نقد و بررسی Elder Scrolls Online
طرفداران سری The Elder Scrolls همیشه دوست داشتهاند تا تجبهای چندنفره در سرزمین تمریل با دوستان خود داشته باشند. اینکه با دوستان خود به وشهّای پر ماجرای این دنیا سفر کرده و ماجراجویی کنند، به عمق سیاهچالها و غارهای خطرناک رفته و با از پای در آوردن موجودات شرور این سرزمین برای خود نام و شهرت به ارمغان بیاورند.
از زمان اعلام ساخت Elder Scrolls Online، توسط استودیوی Zenimax Online Studios که با همین هدف به وجود آمد، گیمرها در سراسر جهان با اشتیاقی پر آتس توام با نگرانی روند تولید و گسترش بازی را دنبال میکردند. حال با گذشته از اولین ماه انتشار بازی زمان آن فرا رسیده تا با هم ببینیم آیا این بازی همان چیزی است که طرفداران سری چشم بر انتظار آن نشستهاند یا با ایدهآلهایشان تفاوتهای زیادی دارد؟
MMORPG
قبل از این که بخواهیم به سراغ خود بازی برویم، بهتر است که کمی با سبک این بازی آشنا شوید. چون ممکن است سبک این بازی که MMORPG قلمداد شده، برای گوشهایتان غریبه باشد.
Elder Scrolls Online یا به اختصار ESO یک بازی در ژانر Massively Multiplayer Online Role-Playing Game یا به عبارت سادهتر همان MMORPG است. این سبک به نوعی از بازیهای نقشآفرینی گفته میشود که به صورت آنلاین و با تعداد زیادی از بازیکنان انجام میشود. به این ترتیب که هر شخص در خط کلی داستان بازی عهدهدار هدایت یک آواتار یا شخصیت مجازی شده و همراه با دیگران به رشد و گسترش شخصیت خود میپردازد. این سبک از بازیهای نقشآفرینی در تمام دنیا از جایگاه و محبوبیت ویژهای برخوردار است و هر کدام از این عناوین خصوصیات ویژهای دارند که آنها را میان طرفداران این سبک محبوب میکند.
شروع از زندان
این بازی در دوره دوم تمریل اتفاق میافتد که هزار سال پیش از رویدادهای قسمت پنجم این بازی یعنی The Elder Scrolls V: Skyrim است. این بازی پایان سلطه سلسله رمن در پایان دوره اول که کاخ دراگونفایر را دون حکمران باقی میگذارد. با نداشتن حاکم مطلق بر سه اتحاد در حال جنگ، بعضی از حزبها از این فرصت برای گسترش قلمرو خود به امپراتوری بیحاکم سیرودیل استفاده میکنند.
داستان پیرامون خیانت یکی از اعضای پنج همراه یا همان Five Companions اتفاق میافتد که در آن منیمار کوی نکرومنسر، مانیارکوی خائن، مانیارکو پادشاه کرمها که از همان ابتدا با مولاگ بال شاهزاده دیدریک همپیمان است، به یاران خود خیانت میکند. وارن آکولیاریوس در این دوره امپراتور سیرودیل است و همراهان او، پادشاه را فریب میدهند تا برای جاری کردن دوباره خون اژدها زادهها در رگ امپراتور سیرودیل و مقدمات حمله مولاگ بال به تمریل را فراهم میکنند.
داستان در سری بازیهای الدر اسکرولز همیشه از اسیر بودن آغاز میشود و این قائده در ESO هم رعایت شده. اما برداشت الدر اسکرولز آنلاین از شروع سنتی سری کمی متفاوت است. شخصیت تحت کنترل شما توسط فرقه کرمهای مانیمارکو کشته شده و روح او در کولدهاربر، سرمزنی مولاگ بال به اسارت گرفته شده است.جسم شما هم در کولدهاربر در زندان گرفتار شده و شخصی که خود را پرافت یا فرستاده معرفی میکند، به شما میگوید که شما نقشی کلیدی برای برهم زدن نقشههای مولاگ بال برای تسخیر قلمرو نیرن که همان تمریل است را برعهده خواهید داشت. او به شما کمک میکند تا از زندان فرار کرده و لیریس تایتنبورن را پیدا میکنید تا با کمک او پرافت را آغاز کنید.
بعد از آزاد کردن پرافت و فرار از کلدهاربر، بسته به این که عضو کدامیک از سه فکشن اصلی بازی باشید، در نقطهای از تمریل بازی خود را آغاز خواهید کرد. این سه گروه عبارتاند از Aldmeri Dominion که متشکل از سه نژادهای High Elf، Wood Elf و گربهسانان Khajiit هستند. سپس Ebonheart Pact که پیوندی میان نوردهای اسکایریم که بومیهای این سرزمین قلمداد میشوند، دارک الفهای مورویند و آرگونینها است که میخواهند استقلال خود را حفظ کنند و برای این کار به پشتیبانی یکدیگر نیازمندند. Daggerfall Covenant هم شامل نژادهای ربتون، ردگارد و ارک است.
قهرمان داستان این بازی یک ایمپریال است که عضو قلمرو آلدمری محسوب میشود و در میان درگیریهای داخلی این سرزمین و کشمشهایش قرار میگیرد. از نظر داستانی هر یک از سه گروه اصلی خط داستانی منحصر به فردی را دنبال میکنند و هر از گاهی در این بین پا روی گلوی یکدیگر گذاشته و مشکلاتی را به وجود میآورند تا مسر مبارزه قهرمانان هر گروه برای رویارویی با ماموران مولاگ بال، دشوارتر شود.
حداقل برای من، خط داستانی آلدمری دومینین جالبتر بود؛ چرا که رویدادهای این سرزمین پر از درگیریها و چالشهای داخلی است که همواره برای ملکه آیرن که مدت زمان زیاید نیست رهبری مردم سرزمینش را برعهده گرفته، مشکلات پرشماری را ایجاد میکند. او به صورت شبانهروزی تلاش میکند تا وحدت قومی را به سرزمینش بازگرداند و دست دشمنان برون مرزی را از سرزمین خود کوتاه کند. اما این درگیریها و دشمنیها که غالبا از سوی دستهای از High Elfهای تندرو و به شدت نژادپرست صورت میگیرد، تلاشهای ملکه را برای رسیدن به وحدت ملی ناکام میگذارد.
ملکه خود هم از نژاد های الفها محسوب میشود اما به هیچ عنوان اقوام دیگر ساکن سرزمینش را کمتر و پستتر از نژاد خود نمیپندارد. در بیشتر بازیهای سری Elder Scrolls، با نژاد High Elfها درست مثل نازیهای تندروی آلمان برخورد میشود که تفکراتی کاملا نژادپرستانه و فاشیستی دارند و تمام اقدام و نژادهای دیگر را ذلیل میدانند. این در حالی است که ملکه آیرن در دوره زمانی حکومت خود به سختی با تفکر برتری نژادی و قومی مبارزه میکند.
عصر جنگ و اژدها
به صورت کلی محیط بازی برای طرفداران سری الدر اسکرولز بسیار آشنا است و از نظر ساختار گیمپلی، شباهتهای قابل توجهی با نسخههای تکنفرهاش دارد. رابط کاربری بازی کاملا شبیه به بازی Skyrim است. به این ترتیب که نوارهای سلامت، استقامت و جادو به صورت جداگانه و هر زمان که در آنها تغییری به وجود بیاید، برای بازیکنان نمایش داده میشود. البته این موضوع برای علاقهمندان و طرفداران سرسخت سبک MMORPG چندان خوشایند نیست؛ چرا که منابع بازی در بازیّای چندنفره مدام باید پیش روی بازیکن باشد و در هنگام مبارزه این قابلیت وجود ندارد که بازی را متوقف کرده و با خیال راحت به منوی انونتوری رفته و نوشدارو بخورید و خد را از خطر مرگ نجات بدهید. همه چیز به صورت لحظهای انجام میشود و باید همیشه حواستان جمع باشد تا زنده بمانید.
ساختن شخصیت جدید هم پروسهای بسار شبیه به اسکایریم دارد. میتوانید قد و هیبت کارکتر، جزییات صورت، رنگ پوست، حالات متفاوت مو، ریش و چیزهای دیگر ار تعیین کنید تا کارکتر با سلیقه بازیکن تطبیق یابد و شخصیتهای دیگر بازیکنان تفاوت داشته باشد. به علاوه، هر شخصیت میتواند نام نام خانوادگی داشته باشد. هر شخصیت میتواند یکی از چهار کلاس بازی را نتخاب کند که هر کدام خصوصیات منحصر به فرد خود را دارند.
نکتهای که در بازیهای TES وجود دارد این است که مخاطب هیچگاه مجبور نیست تا از یک سلاح خاص استفاده تا بتواند کلاس مورد علاقه خود را بازی کند. این در ESO هم به همین شکل خواهد بود. هر یک از چهار کلاس بازی را که انتخاب کرده باشید، این امکان وجود دارد که آنّا را نوع سلاح مورد علاقه خود بازی کنید.
اما کلاسهای بازی چی؟ کلاسهای بازی عبارتند از Dragon Knight، Nightblade، Sorcerer و Templar که هر کدام استایل خاصی از مبارزه را به هرماه دارند و خصوصیات منحصر به فردشان، آنها را به خوبی از یکدیگر متمایز میکند. به طور کلی در سری الدر اسکرولز، سازندگان به تفاوت میان کلاسهای مختلفی که در بازی وجود دارد، اهمیت خاصی میدهند و هر چقدر هم که بیشتر در دنیای بازی غرق شوید، بیشتر متوجه میشوید که منظورم چیست.
ایمپریال این نقد و بررسی یک Nightblade است که مهارت او در تیراندازی با کمان و مبارزات تن به تن با شمشیر و تبر، او را به عرصه خدمت در رسته امینان، ملکه که به آنها چشمان ملکه گفته میشود رسانده است.
روش بازی کلاس Nightblade شباهت زیادی به کلاس Rogue و Hunter در بازیهایی نظیر World of Warcraft دارد. ماموری که از سیاهها حمله میکند یا از راه دور با تیر و کمان دشمنانش را زا پای در میآورد. البته این روش مبارزه برای این کلاس منطقیتر بهنظر میرسد اما این یک قانون نیست و هر بازیکن میتواند با توجه به سلیقه خود استایل مبارزهاش را در هر کلاس مشخص کند و بازی هیچگاه جلوی مخاطب را نخواهد گرفت.
چنین حق انتخابهایی معمولا در بازیهای این ژانر به مخاطب داده نمیشود و آنها همواره مجبورند تا کلاس خود را با سلاحهایی محدود به روش بازی همان کلاس دنبال کنند. پس اگر یک موقع خواستید به تمریل قدم بگذارید، میتوانید با Quarterstaff در قالب یک Nightblade به میدان نبرد قدم بگذارید و اگر چه این موضوع شاید برای دیگران کمی عجیب جلوه کند، اما کاملا قابل بازی است.
مکانیزم نبرد بسیار شبیه به بازی اسکایریم است. با کلیک چپ ماوس حمله و با کلیک راست دفاع میکنید و جایی که بازی کمی تغییر میکند این است که یک نوار اکشن پیش رویتان قرار میگیرد تا مهارتهای اکتیو خود را روی آن قرار بدهید. این نوار میتواند ۵ مهارت را در خود جای بدهد و اینکه چه مهارتهایی را بخواهید روی آن قرار بدهید، کاملا بستگی به نقاطی دارد که شخصیت خود را در آن پیشرفت دادهاید. این مهارتها به صورت عمده به سه دسته مهارتهای پسیو، مهارتهای سلاحهای بازی و مهارتهای کلاس تقسیمبندی میشوند. برای مهارت پسیو میتوان این مثال را زد که اگر به یکی از انجمنها مثل Fighters Guild بپیوندید، مهارتهای متفاوتی به دست میآورید تا مهارتی که از Mages Guild به دست میآورید.
مخفیکاری هم مانند دیگر قسمتهای الدر اسکرولز مختص به کلاسی خاص نیست و همه میتوانند با فشار دادن کلید CTRL، وارد حالت مخفیکاری شده و از پشت دشمنان رد بشوند یا به آنها حمله کنند. اما مخفیکاری چندان در بازی به ار نیمآید، حداقل در قلمرو آلدمری با ماموریتی مواجه نشدم که از من بخواهد تا به صورت مخفیانه، کاری را انجام بدهم؛ شاید اگر در مراحل بازی با Thieves Guild مراودهای داشتم، ماجرا متفاوتتر بود. اما چندان برایم جذاب نبود که مخفیکاری چندان به دردم نخورد و مبارزات بازی بیشتر به تن به تن یا از راه دور خلاصه میشد.
یکی از نکتههای مهم راجع به سیستم مبارزه بازی این است که با سیستم حالت سنتی MMOهایی مثل WoW بسیار متفاوت است و از فرمولی نزدیکتر به سیستم مبارزه Guild Wars 2 بهره میگیرد. این روند پرتکاپوتر و اکشنتر از مدل مبارزه سنتی است. به این شکل که برای دفع یا جاخالی دادن حملات باید به صورت دستی اقدام کنید یا با زدن کلید دفاع و یا با دوبار زدن سریع یکی از کلیدهای حرکتی برای کنار جهیدن از مسیر ضربه استفاده کنید.
هر چه افزایش سطح پیدا میکنید یا به اصطلاح Level Up میکنید، مبارزه با دستههای دشمنان نفسگیرتر میشود و البته این موضوع به جذابیت بازی اضافه میکند. چون دشمنان هم قدرتمند میشوند و ضربات هم سنگینتر میگردد. اگر جایی با این مشکل روبهرو شدید که نمیتوانستید دشمنی را از پای در بیاورید، باید استراتژی نبردتان را به حالت تدافعی تغییر بدهید. مثلا در یکی از ماموریتهای Fighters Guild، در داخل غار یک جادوگر وجود دارد که تبدیل به موجودی ماگون شبیه به ناگاها در وارکرفت میشود و اگر در یک فضای محدود بایستید و به او حمله کنید، یقینا شکست خواهید خورد. چرا که وی مهارتی دارد که بعد از کشته شدن ماننند حباب آرام حرکت میکند و زمانی که با خود او و یا بازیکن برخورد کند، مجددا زنده شده و برای همین بهترین استراتژی چرخاندن یا به اصطلاح گیمرها، کایت کردن این شخصیت است.
تمریل زیبای من
یکی از ویژگیهای Elder Scrolls Online، بخش ماموریتها و گشتوگذار در سرمزنی تمریل است. اگر چه هنوز کل نقشه تمریل قابل بازی نیست اما تیم سازنده مدام در تلاش است تا مناطق جدید را در بهروزرسانیهای ماهانه خود به بازی اضافه کند تا آن را گسترش دهد. اما این به هیچ عنوان این معنی را نمیدهد که بازی بزرگ و وسیع نیست. هر یک از مناطق تحت کنترل اتحادهای سهگانه بازی، شامل منطقهای منحصر به فرد از لحاظ موقعیت جغرافیایی است.
هر منطقه دارای خط داستانی منحصربهفرد است که شامل ماموریتهایی است که داستان کلی بازی را پیش میبرد و در کنار آن ماموریتهایی جانبی وجود دارد که اگر چه میتوانند مرتبط با ماموریت اصلی باشند، اما این یک قائده نیست و در خارج کردن بازی از آهنگی یکنخواخت کاملا موثرند.
تمام دیالوگهای این ماموریتها به شکل بسیار خوبی صداگذاری شده و مضمون آنها معمولا جذاب است. گاهی البته ممکن است که حوصله مخاطب سر برود که به راحتی میتوان دیالوگها را رد کرد و به مبارزه یا اکتشاف در بازی برگردد.
همه اینها خوبند اما ESO، در زمان انتشارش پر مشکل و پر از باگهایی بود که در روند بازی اختلالا به وجود میآورد. خوشبختانه این روزها دیگر خبری از این باگها و مشکلات نیست. تا به امروز چندین دی ال سی مختلف برای این بازی منتشر شده که نه تنها دنیای بازی و گیمپلی آن را وسیع و متنوعتر کرده، بلکه تمام ایرادهای فنی آن هم به زیبایی هرچه تمامتر رفع شدهاند که باید به تیم توسعهدهنده این بازی بابت پشتیبانی قدرتمند از آن، تبریک گفت.
ماموریتها به گونهای طراحی شدهاند که اگر در یک منطقه قرار باشد تعدادی آیتم را از محیط بازی جمعآوری کنید، مانند جمع کردن نوعی گیاه خصا که طبیبی در دهکده برای مداوای مریضانش به آن نیازمند است، باید با دیگر بازیکنان در محیط برای جمعآوری کردن این گیاهها رقابت کنید.
یکی دیگر از دلایلی که باعث میشود انجام ماموریتها و دنبال کردن روند داستانی در ESO، جذابیت ویژهای داشته باشد، استفاده از فناوری Phasing است. به عنوان مثال زمانی که با کشتی به شهر بندی Haven میرسید و شهر در آشبو و جنگ است و هر بار که ماموریتی دارید را به اتمام برسانید، تاثیر عملکردتان را بر شهر میبینید. حتی ممکن است، زمانی که ماموریتهای خود را در این شهر به اتمام رساندید، متوجه شوید که شهر کاملا در آرامش و سکوت به سر میبرد.
از نظر محتوا بازی بسیار غنی و پر است. همه نوع فعالیت برای بازیکنان سرخسرخت ژانر در نظر گرفته شده. به غیر از ماموریتها، اکتشاف در هر منطقه میتواند تجربهای دلپذیر باشد. تصور کنید که یک دشمن را از پای در میآورید و در جیبهایش نقشهای را پیدا میکنید که نشان میدهد جایی در آن منطقه صندوقی از اموال ارزشمند منتظر شما است تا آن را از زیر خاک بیرون کشیده و خودتان را محتویات آن سورپرایز کنید. صندوقهای گنج دیگری هم در محیط پیدا خواهید کرد که درست مانند سایر بازیها مثل اسکایریم نیازمند آن است که مهارت خود را در باز کردن قفل مورد سنجش قرار دهید و کسی چه میداند، شاید در آن صندوق یک شمشیر یا کمان به مراتب مرغوبتر از آنچه باشد که در اختیار دارید.
اکتشاف تنها به نقهشهای گنج و صندوقهای غنایم در محیط بازی ختم نمیشود؛ رویدادهای جالب در مناطق مختلف بازی بسیارند و تمام این رویدادها باعث میشوند تا تجربه مخاطب بسیار پربارتر و غنیتر باشد. خوشبختانه با انتشار دی ال سیهای مختلف برای این بازی، اگر همین الان و برای اولین بار وارد دنیای ESO شوید، تا صدها ساعت محتوای ارزشمند، سرگرمکننده و غنی در انتظار شما است که میتوانید از سپری کردن زمان در آن لذت ببرید.
زمانی که به سطح ۵۰ میرسید، میتوانید به مناطق اتحادهای دیگر بروید و داستان مردم سرزمینهای دیگر را دنبال کنید که خود این بخش میتواند بیش از ۱۵۰ ساعت دیگر سرگرمکننده باشد ولی این تنها امکانی نیست که در سطح ۵۰ در اختیارتان قرار داده میشود. محتوای Veteran از این سطح شروع شده و میتوانید به سیاهچالهای سختتر وارد شده و با به اتمام رساندن آنّا تجهیزات قدرتمندتر به دست آورید. همانطور که گفته شد، بازی محتوای زیادی برای همه نوع سلیقه دارد.
بسوزید و بسازید
از دیگر نکات قوت بازی داشتن سیستم Crafting بسیار خوب است. در بیشتر بازیهای MMO، مشاغل فرعی بسیار محدود هستند و حتی بهترین آیتمهایی که توسط آنها ساخته میشوند، آنقدر ارزشمند نیستند که به دردسر جمع کردن منابع و متریال مورد نیازشان بیارزد. در ESO این موضوع کاملا درک شده و به مانند اسکایریم از سیستم تولید تجهیزات بسیار خوبی بهرهمند شده است.
محدودیتی برای یادگیری مشاغل وجود ندارد؛ برای مثال در بیشتر MMORPGها، هر شخصیت میتواند بین دو تا سه مهارت شغلی را فرا بگیرد اما در ESO، همه مشاغل در اختیار بازیکنان قرار داده شده و آنها میتوانند روی آن دسته از مشاغلی که بیشتر دوست دارند، تمرکز داشته باشند. آهنگری، نجاری، خیاطی، کیمیاگری و حتی طباخی حرفههایی هستند که هر کدام میتوانند مفید و سودرسان باشند.
یکی از نکتههای جالب، وجود داشتن مکانهایی در محیط بازی است که در آن میتوان ستهایی از زرهها و سلاحها را ساخت که این آیتمها اگر با هم مورد استفاده قرار بگیرند، خصوصیات ویژهای به کارکت میدهند که میتواند جنبههای دفاعی و تهاجمی داشته باشد.
تحقیق در هر حرفه میتواند درهایی را به سوی فراگیری استایلهای متفاوت و خواص ویژه باز کند که نایزمند تمرکز و صرف وقت روی آن حرفه خواهد بود. بالاخره قرار نیست که در تمام حرفهّا استاد کار باشید. هدف در انتها این است که در یکی یا دوتای آن ماهر باشید که در طول بازی بتواند برای شما موثر باشد.
تمامی منابع و متریال مورد نیاز هر حرفه در گوشه و کنار محیط بازی وجود دارد و با کمی جست>جو میتوان این منابع را در باز یپیدا کرد و آنها را استخراج کرد. بعد از کسب مهارت رد هر حرفه میتوانید با خرج کردن Skill Point،، روند پیدا کردن منابع و استخراج منابع را آسانتر کرد.
یکی از نکات بازی نداشتن Auction House است. فقدان این امکان باعث میشود تا هر بازیکن بیشتر در محیط بازی اکتشاف کند و تمام زندگی مجازی خود را در اتاقکی در یکی از شهرهای بازی صرف بازی کردن با قیمتها در آکشن هاوس نکند. البته روشهای جایگزینی برای بهبود این وضعیت در نظر گرفته شده و آن هم این است که هر بازیکن میتواند در پنج گیلد عضویت داشته باشد که آنها را به عنوان گیلدهای تجار در بازی میشناسند. هر گیلد برای خود یک فروشگاه دارد که اعضای آن میتوانند از طریق آن با یکدیگر به مبادله بپردازند و این باعث میشود تا بازیکنان با یکدیگر، بیشتر ارتباط برقرار کنند.
تمریل شلوغ من
بعد از رسیدن به سطح ۱۰ میتوان وارد مناطق PVP بازی شد. این منطقه شامل کل سیرودیل است؛ جایی که اتفاقات بازی The Elder Scrolls IV: Oblivion در آنجا اتفاق افتاد. همانطور که پیشتر گفته شد، سیرودیل بدون امپراتور باقیمانده و سه فکشن دیگر سخت در تلاشند تا تخت پادشاهی سیرودیل را برای خود تصاحب کنند.
هرگاه که فکشنی قسمتی از سیرودیل را در اختیار داشته باشد، ماموریتهای روزانه آن منطقه برای بازیکنان آزاد میشود که میتوانند با انجام آنّا تجربه کسب کرده و افزایش سطح یابند و اگر در آخرین سطح قرار دارند، از دیگر پاداشهای در نظر گرفته شده، بهرهمند شوند. به دست آوردن قلعهها و مناطق و تحت اختیار نگه داشتن آنها واحد ارزی مختص خود را دارد که با به دست آوردن آن میتوان صدمات وارد به قلعهها و جنگافزارهای تیم خود را تعمیر کرد. باید گفت که عملکرد بازی با اینکه معمولا تعداد زیادی از بازیکنان در هر قسمت جمع میشوند، بسیار خوب و روان است.
ESO مکانیزم جدیدی را به این بخش اضافه نکرده؛ تنها نکته آن این است که بازیکنها سه گروه در محیطی بسیار بزرگ و در جبهههای متفاوت به نبرد با یکدگیر میپردازند تا روی بالاخره یکی از آنها بتواند کنترل ایمپریال سیتی و تخت یاقوت را به دست آورد.
سخن آخر
عنوان Elder Scrolls Online یک باز یبسیار خوب و سرگرمکننده است. این بازی محتوای بسیار زیادی برای ارائه دارد و شخصا کاری به این موضوع ندارم که نظرات متعددی در قبال آن وجود دارد. حتی برخی تا آنجا پیشرفتهاند که آن را توصیه نمیکنند، ولی گشت و گذار در دنیای تمریل برای من بسیار سرگرمکننده و پر ماجرا بود. شاید اگر چند سال پیش و در زمان انتشار بازی میخواستم راجع به آن صحبت کنم، همه چیز فرق میکرد، اما حالا این بازی آنقدر پرمحتوا و جذاب است که میتوانید تا صدها ساعت، خود را با آن سرگرم کنید.
ESO پروژهای بزرگ و جسورانه است و اگر چه سعی بر ایجاد تغییرات بنیادی در ژانری که به شدت نیازمند تغییر است نمیکند، اما با این حال در جایگاه خود عنوانی ارزشمند و قابل احترام است. شاید اگر طرفدار دیگر بازیها مثل World of Warcraft باشید، این بازی برایتان جذابیت چندانی نداشته باشد و حقیقت این است که نسبت به گندهایی که WoW طی چند سال اخیر زده، ESO و تیم توسعهاش گل کاشتهاند تا عنوانی درخور توجه را در بازار بازیهای ویدیویی گسترش دهند.
سبک mmo بازی طوری هست که بشه کوآپ حرفهای بازی کرد؟ مثلا دانجنهای زیادی داره؟
به طور کلی شاید تو اوایل انتشارش اون قدر دانجن نداشت ولی اگه دی ال سی های بازی رو داشته باشی به راحتی نزدیک ۱۰۰۰ ساعت ارزش تجربه میده که نزدیک به چندصدساعتش مربوط به دانجنها هستش.
در ضمن راجع به کوآپ حرفهای … نه راستش. یعنی اون چیزی که تو ورد آو وارکرفت میتونی به دست بیاری رو تو الدر اسکرولز آنلاین بهت قطعا نمیده. اما باید در نظر داشته باشی که این بازی تو رو توی این فرنچایز قدر میکنه و آینده خوبی برای الدر اسکرولز آنلاین میبینم.
تا جایی که با ادامه پشتیبانی حتی ممکنه هم سطح بازی به بزرگی WoW هم برسه. توی کوآپ نه ولی تو سولو پلی دادن خیلی اسکیل میطلبه. تو کوآپ اگه یه مسترپلیر همراهت باشه اصلا نیازی نیست کاری بکنی تو بازی و کوآپ بازی کردن تقریبا بیمعنی میشه. شاید یکی از مشکلات اصلی بازی همین باشه.
اوهوم… شاید رفتم سمتش 🙂
مرسی از توضیحاتت.